شیشه تبدار...






















!!...در حسرت اما

!!...گاهی چه زود دیر میشود

روی آن شیشه تبدار تو را "ها" کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

حرف با برف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم

در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با سرانگشت ، تو را گشتم و پیدا کردم

 

hamtaraneh.com

 

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم

و به عشق تو فرآیند تنفس را هم
جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم

باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست
من دمم را به امید تو مسیحا کردم

پنجره دفترم امروز شد و شیشه غزل
و من امروز بر این شیشه تو را "ها" کردم

آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی
جای هر واژه، نفس پشت نفس جا کردم

 

 

 

اینک ای شعر مه آلوده خداحافظ تو
ختم این شعر نفسگیر در اینجا کردم

 



نظرات شما عزیزان:

mostafa
ساعت13:45---29 دی 1390
bazam salam mamnon sar zadi boooooooooooos

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 28 / 10 / 1390برچسب:,
ساعت 1:0 توسط مهنا|

آخرين مطالب

Design By : RoozGozar.com